با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
سلام به دوستای گلم
شما میتونین بیت های دست ساز فوق العاده قوی و توپ واسه کار موزیک در هر زمینه ای رو از ما خریداری کنین! ما شما رو از اولین مرحله تا آخرین مرحله کارتون همراهی می کنیم.
برای بسیاری از هنرآموزان در ابتدای کار این سوال مطرح میشود که مثلا چرا شور و ماهور و ..." دستگاه" و بیات اصفهان و دشتی و ... "آواز" نامیده میشوند .
برای توضیح این مسئله نخست باید بفهیم که اصولا دستگاهها چگونه از هم شناخته می شوند و چه فرقی با هم دارند .
برای آغاز دستگاه ماهور را در نظر بگیرید ، همانطور که برای نوازندگان تار و سه تار مرسوم است و می دانند پرده های ماهور در گام دو همگی بکار هستند ( یعنی ربع پرده و نیم پرده نیستند یا به عبارت دیگر سری و کرن و بمل و دیز نیستند ) ( البته نوازندگان ویلن و کمانچه معمولا ماهور ر یا سل می نوازند که به ترتیب دو دیز و فا دیز می شوند ) حال مهمترین مسئله ای که مایه تفاوت دستگاهی از دیگری می شود خارج شدن پرده ها از حالت بکار می باشد مثلا اگر در دستگاه " ماهور دو" یا به عبارت بهتر " گام دو" نت می کرن شود حالت ایجاد شده را آواز افشاری می نامند ولی اگر نت لا کرن و سی بمل شود حالت جدید را دستگاه شور می نامند یا اگر لا کرن و می بمل شود این حالت را آواز بیات اصفهان می نامند و ... .
توجه داشته باشید که این تغییر پرده ها فقط جنبه نظری ندارد و هنگام شنیدن حتی برای کسانی که آشنا به دستگاهها نیستند ، اینکه حداقل تغییری ایجاد شده واضح است به این صورت که مثلا هنگام شنیدن ماهور احساس شادی بیشتری نسبت به شور در انسان ایجاد می شود یا دستگاه چهارگاه احساس شکوه و عظمت بیشتری نسبت به مثلا دشتی که سوزناک تر است دارد . البته این قواعد هرگز کلی نیست و اصولا موسیقی چیزی نیست که استثنا نداشته باشد . مثلا آهنگ معروف " ای ایران " در دستگاه دشتی که عموما غم انگیز است توسط استاد روح الله خالقی تصنیف شده است که کاملا حماسی است و این مسئله به توانایی و ذوق و استعداد آهنگسازان دارد که بتوانند چنین هنر نمایی ها را انجام دهند والا میتوان گفت که 90% تصنیف های دشتی سوزناک هستند مثلا آهنگهای عارف قزوینی مانند " گریه کن " و " گریه را به مستی بهانه کردم " و آهنگهای مرتضی محجوبی مانند " کاروان " و " نوای نی " و آهنگ " آه سحر" از روح الله خالقی .
حال به بیان فرق دستگاه و آوازها می پردازیم :
اصولا آوازها زیر مجموعه دستگاه ها هستند یعنی آوازها از نظر پرده هایی که نواخته می شوند مانند آن دستگاهی هستند که جزو آن هستند یعنی مثلا ابوعطا در پرده های شور نواخته می شود فقط با این تفاوت که نت شاهد تغییر کرده است ولی هرگز نمی توان ماهور را در پرده های شور نواخت مگر در مرکب نوازی که یک گوشه دلکش ماهور منطبق برگوشه شهناز شور می شود .
تقسیم بندی بدین صورت است :
1- دستگاه ماهور شامل آواز راست پنجگاه می باشد .
2- دستگاه شور شامل آوازهای دشتی – ابوعطا – افشاری – بیات ترک و نوا است .
3- دستگاه همایون شامل دستگاه بیات اصفهان است .
4- دستگاه چهارگاه
5- دستگاه سه گاه
دسته بندی فوق را استاد علی نقی وزیری بنا نموده اند ولی قدما بر هفت دستگاه و پنج آواز معتقدند بدین صورت که راست پنجگاه و نوا را نیز دستگاه جداگانه به شمار می آورند ولی نوا نیز دقیقا در پرده های شور و راست پنجگاه نیز در پرده های ماهور نواخته می شود که به این علت تقسیم بندی وزیری علمی تر به نظر می رسد .
البته عده ای نیز بر نظریه دوازده دستگاه معتقند چون واقعا اگر جنبه نظری را کنار بگذاریم دستگاه ها هنگام شنیدن کاملا تفاوت می کنند و دیگر اینکه برخلاف این تقسیم بندی ها بویژه در مورد دستگاه شور آوازهای آن کاملا متفاوت و گاهی شبیه دیگر دستگاه ها هستند مثلا بیات ترک بیشتر از اینکه شبیه شور باشد مانند ماهور است و افشاری شبیه نوا و تا حدی سه گاه می باشد .
نکته دیگر اینکه اصول مرکب نوازی دقیقا مبتنی بر آگاهی از همین مطالب دارد و کسانی که بر این موارد تسلط داشته باشند براحتی می توانند از هر دستگاهی به دستگاه دیگر تغییر مقام بدهند و از نظر علمی هیچ محدودیتی برای مرکب نوازی وجود ندارد هر چند که تا کنون این کار برای همه دستگاهها مرسوم ( یا به عبارت بهتر اختراع نشده است ) نشده است ولی برای مثال اخیرا مرکب نوازی از همایون به بیات ترک توسط مرحوم ایرج بسطامی اجرا شده است.
این سئوال در موسیقی ایران بارها تکرار شده، عده ای روی واضح خواندن خواننده تاکید دارند و اعتقاد دارند که اگر قرار است کلامی به گوش شنونده برسدو ما موسیقی با کلامی عرضه کنیم، چرا کلام واضح نباشد؟!
در نگاه اول این خواسته کاملا" منطقی بنظر می رسد! ولی اگر با اجرای موسیقی درگیر باشید، می بینید که کششهایی در بعضی آوازها وجود دارد که باعث می شود کلمات را با شکل معمول آن تلفظ نکنید. بعضی از خوانندگان توجه زیادی به این موضوع دارند و سعی می کنند در تمام شرایط آوازی با تلفظ صحیح و قابل تشخیص بخوانند.
در موسیقی ایرانی خوانندگان مکتب اصفهان روی بیان دقیق شعر تاکید دارند و آواز نا مفهوم را دارای کاستی می دانند ولی خوانندگانی که حتی نشان هایی از مکتب اصفهان در آوازشان دیده می شود هم هستند که گاهی تشخیص شعری که می خوانند، برای شنونده مشکل است!
همانطور که گفته شد خواندن مو به مو و دقیق شعر هم، گاهی در اجرای موسیقی مخالف با فضای موسیقی است و اکثرا" خواننده بطور نا خودآگاه این تغییرات را روی کلام می دهد. (به عقیده نگارنده اگر در موسیقی تمایل به حالت خاصی احساس شود باید آنالیز شود و در صورت لزوم اجرا شودو حذف این گونه تمایلات درونی باعث نوعی خود سانسوری می شود!
اگر به ریشه بعضی از کلمات رجوع کنیم متوجه می شویم که از حروفی تشکیل شده اند که نقش احساس در ساخت آنها بکار نرفته مخصوصا" کلماتی عربی که در فارسی بکار می بریم مثل، نام مشاغلی که بر وزن فعال است (مثل خراط، نقاش، نجار و...) پس می بینیم الگوی ساخت این کلمات مبنایی غیر موسیقایی دارد و زمانی که ما آنها را با موسیقی همراه می کنیم تضادهای احساسی در آنها می بینیم! در مقابل کلماتی هستند که شاید بطور اتفاقی معنی شان موسیقی خاصی بهمراه دارد که به تداعی فضای موسیقی مان کمک می کند،(مثل فتح، کرانه، شکوه، ساحل، ستیز، دسیسه ...)
این کلمات به تنهایی غیر از معنی کلامی، فضایی را بهمراه دارند که در موسیقی می تواند نقش موثری را ایفا کند (البته واضح است که بخاطر اتنزاعی بودن این موضوع و اینکه گاهی در ضمیر ناخودآگاه انسان بعضی کلمات و تصاویر همراهشان بر حسب تکرار، عادت شده و شکل گرفته اند...)
پس یکی از نمودهای تلفیق شعر و موسیقی می تواند در تلفیق دقیق حروف و موسیقی باشد. شاید عده ای این تغییر در تلفظ شعر را دلیلی برای تقدم موسیقی بر کلام و نشانه ای از بندگی شعر در مقابل موسیقی بدانند! در حالی که این تصور کاملا" اشتباه است و ما این تغییرات را صرفا" برای ارائه اهداف فکری و احساسیمان بکار می بریم و در واقع هدف اجرای بی نقص آن احساس است.
گيتار را در وضعيت معمولی برای نواختن گرفته ايد انگشت اول دست چپ در فرت يک و انگشت - i -دست راست را به صورت تماس همزمان سيم اول (لمس) و نه کشيدن يا فشردن آن به سمت پايين بکار ببريد.چشمان خود را ببنديد و روی حس تماس سر انگشتان خود برای تعيين اينکه آيا انگشتان دقيقا با هم تماس با سيم را انجام ميدهند يا نه؟
با دقت زياد تمرکز کنيد. انجام اين امر به آن آسانی که بنظر ميرسد نيست. من تعدادی هنرجو نسبتا در سطح پيشرفته که ضعف حس دقيق تماس در انگشتان خود را دارند ديده ام و وقتی اين تمرين را انجام ميدهند اصرار بر اين دارند که سيم را با انگشت شان بطور همزمان لمس ميکنند در حاليکه در واقع هماهنگی به اندازه ای خارج است که من واقعا انگشت سمت چپ را ميبينم که سيم را لمس ميکند ( متاسفانه در حالاتی مثل اينکه هنرجو عدم هماهنگی اش را نه شنيده و نه حس ميکند معلم کمتر کاری ميتواند انجام دهد تا زمانيکه حواس شنيداری و لامسه هنرجو در جهت هرچه دقيقتر شدن آن رشد کند) اين تمرين را با فرمهای ذيل انگشتان دست چپ و راست را در نظر بگيريد.
وقتی اينها را با مهارت انجام داديد همين تمرين را با دو تا از انگشتان دست راست بطور يک در ميان در
حاليکه هنوز فقط از يک انگشت دست چپ استفاده می کنيد انجام دهيد.
زمانيکه توانستيد با هر ترکيبی از انگشتان دائما سيم را بطور همزمان لمس کنيد همه اشکال را اين بار با فشردن سيم به سمت پايين و واقعا کشيدن آن دوباره تمرين کنيد.
اما بخاطر داشته باشيد که نوک انگشتان هر دو دست سيم را بطور همزمان لمس کنند.
برای بيشتر هنرجويان مهارت يافتن در اين مرحله مقدماتی جهت ايجاد يک هماهنگی خوب هر دو دست حداقل
۱ هفته تا 2 ماه زمان ميبرد. اما زمان بگذاريد و تمرين را به آرامی و با دقت زياد انجام دهيد تا تکنيک را بخوبی بياموزد.
وقتی اين تکنيک را آموختيد صدای کلی ساز شما یک کيفيت موزيکال و پيوستگی خيلی بيشتری نسبت به صدای
نا پيوسته و غير موزيکال که مختص بيشتر نوازندگان است پيدا خواهد کرد.